1. اوباما آخرین روزهای دوره اول ریاست جمهوری خود را سپری میکند و در این روزها به شدت تحت فشار جمهوریخواهانی است که با حمله به سیاستهای جنگطلبانه آنان به ریاست جمهوری رسید. اوباما پس از چهار سال و در شرایطی که از ابتدا وعده حل موضوع ایران با روشهای غیرنظامی را داده بود، هنوز نتوانسته است به نتیجهای مطلوب امریکا دست پیدا کند و عملا نه تنها برنامه هستهای ایران متوقف نشده است که تا مرحله تولید سوخت 20 درصد نیز توسعه یافته است.
این در حالی است که اوباما از در نظر گرفتن هیچ شیوهی غیر نظامی برای مهار ایران فروگذار نکرده است، از تصویب قطعنامه در شورای امنیت، تا تصویب سختگیرانهترین تحریمهای بانکی و حتی تحریم بانک مرکزی و تحریم خرید نفتی ایران، و ایجاد چالش جدی برای متحدان منطقهای ایران همچون سوریه، اوباما همه گزینههای ممکن و البته غیر نظامی مقابله با ایران را بررسی و اجرا کرده است.
اینک تنها گزینهای که برای اوباما روی میز باقی مانده است، گزینه نظامی است و اوباما به خوبی میداند که هرچقدر هم که جمهوریخواهان و اسرائیل بر سر این موضوع به دولت امریکا فشار بیاورند، نه شرایط اقتصادی امریکا اجازه میدهد که این کشور وارد یک جنگ ناشناخته و پر هزینه با ایران شود و نه اینکه ژست ضدجنگ اوباما این امر را خواهد پذیرفت چرا که پذیرش جنگ با ایران یعنی ناکارآمدی تئوری اوباما در عرصه سیاست خارجی و عملا اعلام شکستی زودهنگام در انتخابات ریاست جمهوری امریکا.
طبیعی است که دولت امریکا و تیم اوباما ـ کلینتون این روزها به دنبال راه سومی برای خروج از این بن بست خود ساخته باشند و چه راهی بهتر از توفیق مذاکرات بغداد. دولت امریکا و مشخصا اوباما برای موفقیت در انتخابات پیش روی خود به موفقیت مذاکرات بغداد نیازمند است و این امری است که از گفتههای مقامات امریکایی پیش از این مذاکرات بخوبی میتوان به آن رسید. چنانکه کلینتون در این زمینه میگوید: " می دانیم که باید بتوانیم نشان دهیم که در این مسیر دیپلماتیک در حال پیشرفت هستیم. اکنون برای دانستن این مطلب که این داستان چگونه پایان خواهد یافت، بسیار زود است، اما این حقیقت که ما بر سر میز گفتگو بازگشته ایم، انتخاب پیش روی رهبران ایران را به طور آشکار نشان می دهد.... همسو کردن منافع ما با این کشورها که نفوذ آنها در حال افزایش است، همیشه کاری ساده ای نیست . و ما در سوریه به طور مستقیم شاهد هستیم که این امر در برخی مواقع تا چه اندازه می تواند دشوار باشد. اما این فرایند می تواند موفقیت آمیز باشد و موفقیت آمیز نیز بوده است. ایران یک نمونه است."
2. اما این تنها یک جنبه سیاسی ماجراست چنانکه اعلام خبر تحریم نفتی ایران از سوی اروپا و قطع صادرات نفت ایران به برخی کشورهای اروپایی بلافاصله قیمت نفت را به بالاترین میزان خود پس از بحران اقتصادی در غرب کشاند تا مشخص شود که اقتصاد رنجور غرب و خصوصا اروپا، کشش و توان تحمل هزینه تقابل نفتی با ایران را نخواهد داشت.
افزایش قیمت نفت اما تنها به ضرر اروپا تمام نشد بلکه صدای اعتراض اقتصاد بزرگی همچون چین را که یکی از بزرگترین مصرفکنندگان نفت جهان به شمار میرود بلند کرد و این امر سبب شد تا چین به صورت جداگانه با ایران درباره خرید نفت بیشتر و با شرایطی متفاوت از بازار جهانی وارد مذاکره شود. این در حالی بود که هند و کره جنوبی به عنوان اقتصادهای درحال رشد و مشتریان اصلی ایران نیز رویهای مشابه را در قبال خرید نفت ایران در پیش گرفتند.
این طبیعی است که امروز بیش از هر اقتصاد دیگری، اقتصاد اروپا به دنبال راه حل سوم برای خلاصی از بحران خودساخته نفتی باشد که به واسطه وضع تحریم نفتی و بیمهای علیه ایران گریبانگیرش شده است و چه راه حلی بهتر از توفیق مذاکرات بغداد برای داشتن بهانهای که با آن بتوان آرامش را به بازار نفت جهان بازگرداند.
3. اما آیا شرایط ایران هم شرایطی مشابه با اروپا یا امریکاست. باز هم روشن است که اینچنین نیست. ایران کدام فشار و یا تحریم بین المللی را میتواند متصور باشد که اکنون با آن مواجه نیست؟ در واقع امروز ایران برای مقابله با تحریمها و تهدیدهای بین المللی چیزی برای از دست دادن ندارد که برای آن نگران باشد چراکه غرب آخرین ابزار خود که تحریم بانک مرکزی و تحریم خرید نفت ایران بوده است را نیز بکار برده است و اکنون اقدامی شدیدتر از این در قبال ایران نمیتواند انجام دهد.
این در حالی است که ایران نیز به خوبی خود را با شرایط تحریم تطبیق داده است و شیوههای خاص خود را برای مقابله با شرایط تحریم در پیش گرفته است.
و اینجاست که میتوان به این گزاره باز هم اندیشید که توفیق مذاکرات یا عدم توفیق آن برگ برندهای است برای طرف ایرانی که به نظر میرسد با سیگنالهای این روزهای طرف غربی، مذاکره کنندگان ایرانی باید بیش از گذشته به آن بیاندیشند.
بسیار روشن است که غرب اعم از امریکا و اروپا، نه مایل به انتخاب گزینه نظامی برای مهار ایران است و نه کشش و توانایی تحمل عوارض انتخاب این گزینه را دارد و این در حالی است که اقداماتی شدیدتر از آنچه امروز در قبال ایران انجام داده است نیز برای اقدام باقی نمانده است و همه اینها در شرایطی است که نشانهای از نرمش از جانب ایران در قبال پرونده هسته ای نیز به چشم نمیخورد.
4. شاید بر این اساس بهتر بتوان سینگالهای منفی این روزهای طرف غربی را در آستانه مذاکرات بغداد درک کرد. طرف غربی که ناگزیر از امتیاز دهی در این مذاکرات است به دنبال به حداقل رساندن امتیازات اعطایی است و به نظر میرسد بازی جدید غرب و درخواستهای نامتعارف از ایران در آستانه مذاکرات بر همین مبنا شکل گرفته باشد.
برای نمونه کاترین اشتون در اقدامی سوال برانگیز، روز گذشته در کنفرانس مشترک خبری با هوشیار زیباری، مذاکرات بغداد را "آغازی برای پایان برنامه تسلیحات هستهای ایران" عنوان کرد تا به این ترتیب و با نظامی نامیدن برنامه صلح آمیز هستهای ایران از سوی مذاکره کننده ارشد غربی، فهرست سیگنالهای منفی 1+5 به ایران در آستانه مذاکرات بغداد تکمیل شود .
مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا ابراز اعلام کرد امیدوار است مذاکرات پیش رو در بغداد شالودهای را فراهم آورد که بر اساس آن ایران سرانجام برنامه تسلیحات اتمی خود را رها کند.
این در حالی است که گئورگی مارتین زاناتی، نماینده اتحادیه اروپا در کنفرانس وین نیز روز دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 (7 می 2011) در بیانیهای از ایران خواسته بود "هر چه سریع تر غنی سازی اورانیوم را به حال تعلیق درآورده و تحقیق و توسعه (R&D) در زمینه هستهای را نیز متوقف کند."
در همین حال رابرت وود، نماینده امریکا در کنفرانس خلع سلاح وین نیز خواهان آن شده بود که ایران برای نشان دادن پای بندی خود به معاهده عدم اشاعه، «گام های عملی و فوری» بردارد.
ارسال سیگنالهای منفی از جانب طرف غربی آنهم در آستانه مذاکرات بغداد با وجود حساب ویژه غرب بر روی ادامه مذاکرات به شکل کنونی که با هدف کاهش امتیازدهی طرف غربی طراحی شده است، ایران را بیش از پیش به این سمت سوق میدهد که از برگ برنده "موفقیت و یا شکست مذاکرات" بیش از پیش بهره بگیرد. چنانکه شکست مذاکرات بغداد اگرچه ضربهای جدی برای اوباما در ا مریکا و شرایط اقتصادی بحرانی در اروپاست، اما شرایط ایران را چندان تغییری نخواهد داد. چرا که در دستان غرب گزینهای دیگری برای اعمال فشار علیه ایران در صورت شسکت مذاکرات باقی نمانده است و غرب هرگز حاضر نخواهد شد به این نتیجه رضایت دهد.